شهر منحرفی پارت اخر
| 💗Helia❤
دوستان ادامشو توی یک رمان دیگه میزارم و شرمنده کم بود😞🙏🏻🙏🏻
اومدیم با پارت بعد بپر ادامه
**✿❀○❀✿**
➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶➴➵➶
∘₊✧──────✧₊∘
✧❁❁❁✧✿✿✿✧❁❁❁✧
#آدرین
داشتم مرینت و دلداری میدادم که یهو زلزله شد
آ:مرینت برو یک جای امن
م:تو چی؟
آ:منم میام من میرم دنبال مامانم و بابام
م:باشه
#مرینت
رفتم طبقه پایین و یاد سگمون افتادم اسمش راکی بود رفتم اونو بیارم که یک چیزی خورد توی سرم توی سرم صدای صوتی میپیچید که بیهوش شدم
#آدرین
رفتم دنبال مرینت بگردم زلزله تموم شد که دیدم مرینت روی زمین افتاده و گلدان کنار سرش شکسته بود و راکی بالا سرش زوزه میکشید سریع بردمش بیمارستان
آ:دکتر وضعیتش چطوره؟
د:دقیق نمیدونیم ولی خوبه ولی خب....
آ:خب چی؟؟؟؟
د:احتمالا فراموشی بگیره
آ:چییی😦😦
بچه ها ادامشو توی یک رمان دیگه میزارم که جدیده
میشه کد ورود شو بگی
تو اینجا میزاری
عالی بود میشه کانال خودم که دختران لاکچری هست رو دنبال کنی منم دنبالت میکنم
عالیی❤️
واییی
عالییئییی